سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستان سلام!

بیش از یک سال از ارسال آخرین مطلب وبلاگ خاکیان ناسپاس می گذرد امروز تصمیم گرفتم به مناسبت چهارمین سالگرد رحلت شیخ رضا ابوالقاسمی پور بار دیگر وبلاگم رو بروز کنم اما درباره بازگشت دوباره به دنیای وبلاگ نویسی هنوز تصمیم قطعی نگرفتم.

آ شیخ رضا سلام!

یک سال دیگه هم گذشت یادش بخیر اون شب آخریه رو منبر مسجد توتونچی چه شعر سوزناکی می خوندی:(من که به کل آسمون ستاره ای نداشتم ....) شیخ رضا جات خیلی بین ما خالیه چهار سال از پرواز عاشقانت گذشت ولی هنوز ما در انتظار پسر فاطمه هستیم و مهدی هنوز ظهور نکرده است نمی دونم شاید تو به دیدار یار نائل شده باشی...

آقا رضا اون روزای اول که از بین ما رفتی وقتی تو گوگل سرچ کردم یه کلی سایت و وبلاگ مطلب دربارت زده بودند ولی الان نمی دونم شاید تعداد وبلاگ نویسایی که از این روز تلخ یاد می کنند به اندازه انگشتای یه دست هم نباشند و چقدر ما خاکیان ناسپاسی هستیم و چه شاگردان سرگردانی برای شما بودیم.

خوب به هر حال آقا رضا از میان ما رفتی و خاطره هات و  دل نوشته هات برای ما موندن و بس فقط من یه تیکه شعر که همین الان به ذهنم رسید بگم و یا علی:

سفرت بخیر اما...تورو دوستی خدا را... چو از این کویر وحشت به سلامت گذشتی... به شکوفه ها...به باران... برسان سلام ما را!

شیخ رضا ابوالقاسمی پور 


+ نوشته شده در   سه شنبه 89/9/30;ساعت  9:57 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

کلیه فعالیتهای این وبلاگ به دلایل کاملا شخصی و محفوظ برای مدیریت از امروز متوقف شد.

با تشکر از دوستانی که در ای دو سال روی مطالب وبلاگ کامنت گذاشته و ما را یاری نموده اند.

شما عزیزان می توانید برای دنبال کردن مطالب و دل نوشته های مدیریت این وبلاگ به وبلاگ العباس www.alabas.parsiblog.com مراجعه کنید.

باتشکر مدیریت وبلاگ خاکیان ناسپاس


+ نوشته شده در   پنج شنبه 88/8/21;ساعت  7:33 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

شعر بسیار زیبا و معنی گرای زیر سروده ی شاعر فقید دزفولی مرحوم قیصر امین پور است، روح این شاعر بزرگوار شاد.

 

»»ما حاشیه نشین هستیم

»»مادرم می گوید : پدرت هم حاشیه نشین بود،

»»در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند، یعنی زندگی کرد و در حاشیه مرد.

»»من هم در حاشیه به دنیا آمده ام.

»»ولی نمی خواهم در حاشیه بمریم.

»»برادرم در حاشیه ی بیمارستان مرد.

»»خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه ی گریه، کمی هم می خندد.

»»مادرم می گوید : سرنوشت ما را هم در حاشیه ی صفحه ی تقدیر نوشته اند.

»»او هر شب ستاره ی بخت مرا که در حاشیه آسمان سوسو می زند، به من نشان می دهد.

»»ولی من می گویم : این ستاره من نیست.

»»من در حاشیه به دنیا آمدم،

»»در حاشیه بازی کردم.

»»همراه با سگ و گربه ها و مگس ها در حاشیه ی زباله ها گشتم تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.

»»من در حاشیه بزرگ شده ام و به مدرسه رفتم.

»»در مدرسه گفتند : جا نداریم.

برای خواندن ادامه شعر اینجا کلیک کنید...

+ نوشته شده در   شنبه 87/6/2;ساعت  2:17 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

امروز می خوام خبر از یه حادثه بدم؛ یه اتفاق؛ یه اتفاق بزرگ؛ امروز می خوام خبر از یه بمب بدم؛ یه بمب که هسته ای نیست ولی عواقبش از بمب هسته ای به مراتب سخت تر و البته دردناکتر است! می خواستم این هفته تو وبلاگم از امام جواد و تولدش بگم ویا از امام علی و میلادش بگم  ویا از اعتکاف و معتکف بگم مناسبتهای زیادی تو این هفته است اما این حادثه منو مجبور کرد از همه این مطالب بگذرم و وبم رو با اون بروز کنم!

ماهها پیش زمزمه های این حادثه به گوش می رسید اما همه کسانی که می تونستند کاری کنند و جلوی این اتفاق رو بگیرند، خودشون رو به کری زدند! حدودا دو هفته پیش این بمب جلوی دیدگان همه کار گذاشته شد اما این بار همه خودشون رو به کوری زدند! و حالا این بمب با صدایی عظیم منفجر شده و متاسفانه همه خودشون رو به کری زدند!!!!!

دشمن این بار با تمام قوا آخرین تیر ترکش خود را پس از هدف گیری دقیق و حساب شده به قلب مسلمین شلیک کرده و ما هنوز از غافلانیم!

یادم میاد در پست قبلی که بروز کرده بودم آقای مجاهدیان (مدیریت محترم وبلاگ سیر بی سلوک) تو نظرش در مورد اون مطلب از پارسایی به عنوان نقطه قوت مسلمین یاد کرده بود اما نباید فراموش کرد پارسایی چشم اسفندیار مسلمین است و دشمن امروز دقیقا این نقطه را هدف گرفته و در پی نابودی پایگاه پارسایی ما یعنی خانواده است و دشمن امروز قلب خانواده ایرانی یعنی حیا و شرم ایرانیان را مورد هجوم قرار داده!

امروز دشمن صهیونیسم با راه اندازه شبکه ای ماهواره ای از یکی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با پخش بدون سانسور و بدون محدودیت سنی فیلم های روز هالیوود با زیر نویس فارسی فساد را در جامعه ای که مشکلات اخلاقی آن کم هم نبود دامن زده؛ دقیقا در اولین روزهای ماه رجب بود که این خبر مانند سایر اخبار این چنینی در دزفول پیچید و دهن به دهن گشت تا در فاصله فقط چند ساعت از راه اندازی این شبکه تمام مردم دزفول این کانال را تماشا کنند! و البته با پیامک های خود دوستانشان را در دیگر استانها با خبر کرده و آنها نیز... والان تقریبا تمام کشور از وجود این شبکه آگاهند. براستی؛ امان از این تلویزیون و امان از مردم دزفول و امان از خاکیان ناسپاس!

ممکن است بگویید که قبلا هم این فیلمها و فیلمهایی بدتر از اینها از طریق ماهواره پخش می شد و خانواده ها هم آنها را می دیدند پس اتفاق خاصی نیافتاده!! اشتباه نکنید این فیلمها با زیر نویس فارسی است و رکیک ترین الفاظی که این هنر پیشه ها به کار می برند بدون سانسور ترجمه می شود و الفاظی که پدر، مادر و فرزندان در خانواده بکار می برند شرم و حیا را از خانواده ایرانی دور می کند، حال تصور کنید که یک خانواده پای تلویزیون نشسته اند و این حرفها را می شنوند و می بینند که... و از همه دردناکتر این که اکثر این فیلمها در محیط خانواده غربی و روابط نامشروع غربی هاست و همانطور که می دانید هیچ حیا و شرم و پرده ای بین اعمال غریزی پدر و مادر و فرزندان نیست و مدارس غربی نیز از پدر و مادر ها می خواهند این اعمال را جلوی چشم فرزندان انجام دهند(بدلیل آشنایی شما عزیزان با فرهنگ و فیلمهای غربی؛ در این مورد توضیح بیشتر را جایز نمیدانم). 

فقط چند لحظه....فقط چند لحظه....فقط چند لحظه تصور کنید عواقب این کار چیست و عوارض انفجار این بمب چه خواهد بود و در روزها آینده شاهد چه اخباری خواهیم بود؛ من پیش گو نیستم اما می توانم آینده را پیش بینی کنم اگر شرایط اینگونه پیش رود در آینده نزدیک در کشور مسلمان شاهد افزایش تصاعدی جرم و جنایت و اعمال قبیح جنسی بخصوص در جوانان و نوجوانان خواهیم بود و شاهد افزایش روز افزون طلاق و پاشیدن خانواده ، این مظهر عشق، محبت و پایگاه پارسایی مسلمین خواهیم بود و از همه دردناکتر این که روز به روز جوانانمان از دین و اسلام و امام زمان فاصله گرفته و اربابمان تنهاتر از همیشه گوشه ای نشسته هی تو سر خودش می زنه هی میگه واویلا؛ واویلا؛ واویلا! بر سر قومم چه آمد؛ از من چه بدیی دیدند که اینگونه به من پشت کردند؛ منتظرانم کجایند؛ روح الله من کجاست... انصاریها برخیزید... شیخ رضا برخیز....

بمیرم واسه غریبیت آقا جان... بمیرم واسه غریبیت.

امان از این خاکیان ناسپاس!!       

 


+ نوشته شده در   دوشنبه 87/4/24;ساعت  2:5 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()